*❤*دختــران دریـــا*❤*

به وبلاگ ما خوش آمدید ...

  

دلـــــم می گیرد از گفتن ؛

دریغا شهر قلــــبم راغروبی تیره پوشانده است ...

تمام پیکرم از ســــردی شب های غربتــــ

سختـــــ می لرزد ...

حصــــار ذهن مـــــن آشفته و تب دار ،

درونــم از حبــــاب لحظه ها سرشار ...

که همچون ضربــــه های ساعت همیـــشه

با قــــدم های زمــــان

از دور می آیــــد ...

و غــــم چون زخمـــه ای بر تــــــار

تمـــام پیکرم را می خراشد از جــــدایی ها

و ذهــــنم در حصار تنگ اندیشه ،

صبـــــور از باور بودن ...

غمـــین از حیرت ماندن

دریغا ! من نمی گویم غمـــــم را

با چه کس گویــــم ؟!

بگو با من تو ای همـــراز ، ای همــدرد ...

مگـــر آیا مجـــالی هست ؟!

دلــــم می گیرد از گفـــتن ....!

[ چهار شنبه 26 مهر 1391برچسب:,

] [ 1:28 ] [ ❤سايـــه و نستــرن❤ ]

[ ]

 

بی تو تنها گریه کردم تو شبای بی ستاره
انتظار تو کشیدم تا که برگردی دوباره

در غروب رفتنت ، لحظه هایم را شکستم
زیر بارون جدایی با خیال تو نشستم


پشت شیشه روز و شب ، دل به بارون می سپارم
من برای گریه هام ، چشمه ها رو کم می یارم

انتظار با تو بودن منو از پا درمیاره
ترس از این دارم که بی تو ، تا ابد چشام بباره

[ پنج شنبه 6 مهر 1387برچسب:,

] [ 16:32 ] [ ❤سايـــه و نستــرن❤ ]

[ ]

 

 

آیینه ها دچار فراموشی اند

و نام تو

ورد زبان کوچه خاموشی

امشب

تکلیف پنجره

بی چشم های باز تو روشن نیست!!!

[ پنج شنبه 6 مهر 1391برچسب:,

] [ 15:17 ] [ ❤سايـــه و نستــرن❤ ]

[ ]

و به یاد سهراب

می نویسم دوباره غزلی

از می و عشق

پشت دیوار همسایه ما،

می زند پیچک تنهایی من

پنجه بر شیشه صبح

و به عشق گل سرخ

شبنمی هدیه از او می گیرم

تا به گلدان بدهم

و به یاد نیما

می نویسم دو خط شعر غریب

از پس فاصله های زندان

و به تقلید گل نو

می سرایم غزلی از از شب و مه

پشت این مه بهاری هم هست

و چکاوک سر آن سرو بلند

می سراید نغمه

من یقین دارم امروز همه قاصدکان

بر سر سبز بلند دشت آزادند

و من و تو در این دشت غریب

باز هم گم شده ایم ...

[ چهار شنبه 25 مرداد 1391برچسب:,

] [ 15:4 ] [ ❤سايـــه و نستــرن❤ ]

[ ]

 

 

 آواز عاشقانه ی ما در گلو شکست 

حق با سکوت بود، صدا در گلو شکست

دیگر دلم هوای سرودن نمی کند

تنها بهانه ی دل ما در گلو شکست

سربسته ماند بغض گره خورده دردلم

آن گریه های عقده گشا در گلو شکست

ای داد، کس به داغ دل باغ ،دل نداد

ای وای،های های عزا در گلو شکست

"بادا "مباد گشت "مباد ا"به باد رفت

"آیا "زیاد رفت و"چرا "در گلو شکست

فرصت گذشت و حرف دلم نا تمام ماند

نفرین و آفرین و دعا در گلو شکست

تا آمدم که با تو خدا حافظی کنم

بغضم امان نداد و خدا ... در گلو شکست...

 

 

[ پنج شنبه 18 خرداد 1391برچسب:,

] [ 9:48 ] [ nakednight ]

[ ]

 

یاد سهراب بخیر!

آن سپهری که تا لحظه ی خاموشی گفت:

تو مرا یاد کنی یا نکنی

باورت گر بشود گر نشود

حرفی نیست؛

اما...

نفسم می گیرد در هوایی که نفسهای تو نیست
!

[ سه شنبه 16 خرداد 1391برچسب:,

] [ 1:33 ] [ ❤سايـــه و نستــرن❤ ]

[ ]

 

 

توي آسمون دنيا هر کسي ستاره داره
چرا وقتي نوبت ماست آسمون جايي نداره 
واسه من تنهايي درده
درد هيچ کس رو نداشتن
هر گل پژمرده اي رو
تو کوير سينه کاشتن
ديگه باور کردم این رو

که بايد تنها بمونم
تا دمه لحظه مردن
شعر تنهايي بخونم

 

[ دو شنبه 8 خرداد 1391برچسب:,

] [ 18:9 ] [ nakednight ]

[ ]

 

 

 

من دلم می خواهد ساعتی غرق درونم باشم!!

عاری از عاطفه ها...

تهی از موج و سراب...

دورتر از رفقا...

خالی از هرچه فراق!!

من نه عاشق هستم ؛

و نه محتاج نگاهی که بلغزد بر من...

من دلم تنگ خودم گشته و بس...!

 

 

[ چهار شنبه 27 ارديبهشت 1391برچسب:,

] [ 11:59 ] [ ❤سايـــه و نستــرن❤ ]

[ ]

 

چه بی تابانه می خواهمت ای دوریت آزمون تلخ زنده بگوری

چه بی تابانه تو را طلب می کنم

بر پشت سمندی گویی نوزین که قرارش نیست

و فاصله تجربه یی بیهوده است

بوی پیرهنت اینجا 

و اکنون کوه ها در فاصله سردند

دست در کوچه و بستر

حضور مانوس دست تو را می جوید

و به راه اندیشیدن یاس رج می زند

بی نجوای انگشتانت فقط و جهان از هر سلامی خالی است  

 

احمد شاملو

 

[ چهار شنبه 27 ارديبهشت 1391برچسب:,

] [ 1:36 ] [ ❤سايـــه و نستــرن❤ ]

[ ]

 

شیشه ی عطر بهار، لب دیوار شکست ...
و هوا پر شده از بوی خدا

همه جا آیت اوست

دیدنش آسان است

سخت آن است که نبینی او را ...

[ سه شنبه 26 ارديبهشت 1391برچسب:,

] [ 23:4 ] [ ❤سايـــه و نستــرن❤ ]

[ ]

من آمده ام ...
من از صدای سوزان مشرق ،

از بادیه های صمیمی آفتاب ،
از قبایل عاشقان کهن می آیم ...
پنجره را باز کن...
ای شکوه قامتت معنی زلال عشق...
بر من بتاب تا سبز شوم تا خون خوب طراوت در
خیابانهای اندامم جاری شود

پنجره را باز کن...
بگذار تا نگاهت سفر کنم تا کوچه های قدیمی،
تا باغ های پر گل ...
به التهاب پاهایم بنگر که من از وارثان مجنونم ،

به دل بنگر که آنجا مغاک قدیمی عشق است ...
پنجره را باز کن...
اینک دل در قربانگاه چو قربانی استاده است ...
بگذار زخم عمیق نهایت حکایت عشق و عشق های
عتیق را زنده کند ...

[ سه شنبه 19 ارديبهشت 1391برچسب:,

] [ 1:18 ] [ ❤سايـــه و نستــرن❤ ]

[ ]

 

 

من نمی دانم و همین درد مرا سخت می آزارد

که چرا انسان، این دانا این پیغمبر

در تکاپوهایش، چیزی از معجزه آن سوتر

ره نبردست به اعجاز محبت، چه دلیلی دارد؟

چه دلیلی دارد که هنوز

مهربانی را نشناخته است؟

و نمی داند در یک لبخند، چه شگفتی هایی پنهان است!

من بر آنم که در این دنیا

خوب بودن – به خدا – سهل ترین کار است

و نمی دانم که چرا انسان،

تا این حد با خوبی بیگانه است ...

و همین درد مرا سخت می آزارد ...!

 فریدون مشیری

[ دو شنبه 18 ارديبهشت 1391برچسب:,

] [ 20:15 ] [ ❤سايـــه و نستــرن❤ ]

[ ]

 

 

«زندگی«
 
»زندگی »دفتری از «خاطره هاست«
 
خاطراتی شیرین
 
خاطراتی مغشوش
 
خاطراتی که زتلخی رگ جان میگسلد...
 
ما زاقلیمی پاک
 
که بهشتش نامند
 
به چنین رهگذری آمده ایم.
 
گذری «دنیا» نام
 
که ز «نامش» پیداست
 
مایه ی پستی هاست.
 
ما زاقلیم ازل ناشناسانه بدین «دیْر خراب» آمده ایم
 
چو یکی تشنه به دیدار سراب امده ایم
 
ما در آن روز نخست
 
پاک و تنها بودیم
 
خبری از زن و معشوقه و فرزند نبود
 
یک زمان میدانستیم
 
پدر و مادر و معشوقه و فرزندی هست
 
خواهر و همسر دلبندی هست...
 
«زندگی »دفتری از «خاطره هاست»
 
خاطراتی که زتلخی رگ جان میگسلد...
 

ادامه مطلب

[ دو شنبه 18 ارديبهشت 1391برچسب:,

] [ 2:16 ] [ ❤سايـــه و نستــرن❤ ]

[ ]

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه

دانلود آهنگ جدید