مرا ببر به خواب خود، من خسته ام از همه کس
که خواب و بیـداری من هر دو شکنجه بود و بس
تو را نگاه میکنـم که خفتــه ای کنـار من
پس از تمام اضطراب، عذاب و انتظار من
تــو را نگاه میکنـم، که دیدنــی ترین تویــی
من از تو حرف میزنم، که گفتنی ترین تویی
من از تـو حرف میزنـم و شب تمـام میشود
تو را نظاره میکنـم همین ترانـــه میشود ...
نظرات شما عزیزان:
همان دايره ساده و خالي که با حضورش روبروي هر
عددي آن را تا ده ها و صدها برابر ارزش
ميبخشد
دمت گرم........