قـرار عاشقـی ما ،
روی نیمکت چوبیِ خاطــره های ماندگار
زیر تک درخت *سـایــه* گستر بــاغ آرزو ...
بیـایی یا نیـایی تمـــام نمی شــوم ،
من شعــر حضــورت را مدت هاست سروده ام ...
بمــانی یا نمــانی ،
ســردتر از این نمی شوم ...
من سال هاست قصـه ی دنباله دار غصــه ها شده ام
بگـویی یا نگـویی پاسخــی نیست مـــرا ،
من فصــل هاست که طـرح سکوت شده ام ...
بخـواهی یا نخـواهی در قرار عاشقــانه ام؛ حتــی یک طرفه
تنــها با اجــازه پرنـده های مهـاجر، مــرورت می کنم ...
و باکـــم نیست از انتـــظار ...
که عادت بد ثانیه هایم شده است !