تقصیر من بود که سراغ سایه را از خورشید گرفتم ؛
و از وسعت دور دریا ...
سراغ قدم هایت را از راه هایی می گرفتم
که هرگز تو را
،
حتی به خواب عبور هم ندیده بودند ...!
تقصیر من بود که نامت را با عطر ستاره ها
بر بالش شب می نوشتم ،
تا آسمان خواب هایم
بوی تورا داشته باشند ...
تقصیر من بود ...
که برای آمدنت فال میگرفتم !
نباید گره "خیال" را و "خاطره" را
از حقیقت تلخ روزمرگی ها باز میکردم
که رویای آفتابی تو
برای "یک عمر عاشقی"
کافی بود ...!
نظرات شما عزیزان:
يکـي از پشـت سر چشمـاتو بگيره و ازت بپـرسه :
اگه گفـتي من کـي ام ؟
تــو هـم دستاشو بگيري و بگـي:
هـر کـي هستـي بـمـون...
مي رسونمت تا عشــــــــــــق .....
شــايد اين پاييـــــــز ..... پايـيزي باشه براي شــروع با هـم بــودن
یاد میگیرند چگونه دلت را به درد آورند . . .!
مدیر وبلاگ:مسعود
masoud200.loxblog.com/
موضوع وبلاگم:بهترین سایت از نظر بازی و اخرین اخبار